مهرورزی، مهم ترین ابزار تربیت
زمانی كه آهن، نرم و گداخته شود به هر صورت كه بخواهیم شكل می پذیرد. «مهر ورزی» به افراد -به ویژه كودكان- همان حرارتی است كه افراد را نرم، تسلیم و گوش به فرمان می سازد.
تربیت نوعی كوشش برای نفوذ در ناخودآگاه افراد است. رنج و اندوه ها، آرزوها، شكست ها و گفته های ناگفته، پیوسته در ضمیر ناخودآگاه جای می گیرند. پیرامون این ضمیر، مأمورانی آماده به خدمت وجود دارند كه مانع از نفوذ دیگران بدان می شوند. از طرفی تا فردی به درون آن راه نیابد نمی تواند به اسرار آن پی ببرد و راه حلی برای مشكل آن ارائه كند.
پدر و مادری كه ابزار نفوذ به ناخودآگاه فرزندان خود را نشناخته و شیوه ورود به آن را ندانند هیچ گاه نخواهند توانست ارتباط صمیمی با ایشان برقرار سازند؛ دردهایشان را بشناسند و درمان كند.
«مهرورزی به كودك» از مهم ترین ابزار نفوذ به ضمیر ناخودآگاه اوست. زمانی كه فردی به كودك محبت و مهربانی می كند، قلب او را در اختیار می گیرد و آرام آرام می تواند از رنج هایش آگاه شود و راه درمانش را شناسایی و دنبال نماید.
امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: از همان كودكی، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا از پدرم برگرفت و من شریك آب و نان او شدم و پیوسته مونس و هم سخن وی بودم… او مرا در كنار خود می نشانید و بر سینه خویش جای می داد و در بسترش [كنار خود] می خوابانید، به طوری كه تنم را به تن خویش می چسبانید و بوی خوش خود را به مشامم می رساند.
من پیوسته در پی او روان بودم، مانند بچه در پی مادر، هر روز برای من از اخلاق خود نمونه ای آشكار می ساخت و مرا به پیروی از آن وا می داشت. در سال [چند روزی را] در غار حرا خلوت می گزید. من او را می دیدم و جز من كسی او را نمی دید… او مرا از كودكی در دامن خود پروراند و… هزینه زندگی مرا بر عهده گرفت. در هر صبح و شام یك نشست خصوصی با او داشتم كه در آن احدی جز من و او شركت نمی كرد. در این اوقات، من با او بودم و هر جا كه او می رفت و از هر دری كه سخن می گفت، من با او همراه و هماهنگ بودم.
نیز در همین باره می نویسد: زمانی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم كودكان انصار را می دید بر سر آنان دست می كشید و به آنان سلام می كرد و دعایشان می فرمود. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از راهی می گذشت كه كودكان بازی می كردند. چون نگاهش به یكی از آن ها افتاد نزد او نشست و پیشانی او را بوسید و به وی محبت نمود… و فرمود: روزی دیدم این كودك با فرزندم حسین بازی می كند و خاك های زیر پای حسین را بر می دارد و به صورت خود می مالد. چون او از دوستان حسین است من هم او را دوست دارم.
گاه می شد كودكی را نزد آن حضرت می آوردند و او در دامن حضرت، خود را خیس می كرد. اطرافیان با پرخاش به كودك می كوشیدند از كار او جلوگیری كنند و وی را از دامن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جدا سازند، كه آن حضرت آنان را از این كار باز می داشت و می فرمود: با تندی از ادرار كردن كودك جلوگیری نكنید. سپس كودك را به حال خود رها می كرد تا حاجتش برآورده شود. آنگاه خود می رفت و لباسش را تطهیر می كرد.
روزی آن حضرت با گروهی از مردم نماز جماعت می خواند. در هنگام سجده، حسین علیه السلام كه كودكی خردسال بود، بر پشت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می نشست و پاهایش را حركت می داد. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سر از سجده بر می داشت او را می گرفت و كنار خود روی زمین می گذاشت و در سجده دیگر این رفتار حسین علیه السلام و آن حضرت تكرار می شد. فردی یهودی كه شاهد این صحنه بود پس از نماز به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفت: با كودكان خود طوری رفتار می كنید كه ما هرگز رفتار نكرده ایم. حضرت فرمود: اگر شما به خدا و فرستاده او ایمان داشتید با كودكان خود مهربان بودید. آن مرد پس از مشاهده آن رفتار و شنیدن این سخن، مسلمان شد.